شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
ای کـشتی نجـات بـشر دسـتمان بگیر مائـیم غـرق موجخـطر دستمان بگیر
برما که درکـمـین بـلا گـیرکـردهایم با چـشم مرحـمت بنگـردستمان بگیر
شیعـه کم و محـب گـنهـکـارتان زیـاد درهم محب وشیعهبخردستمان بگیر ما؛ای حسین،مسلم و هانی نمیشویم ما وهـمین دو دیـدۀ تردستـمان بگیر
ازدست غیردشنـۀ دشـنام میخـوریم ازدست دوست خونجگر دستمان بگیر راهی که پیش روست،دراز است و پایلنگای روی نیزه رفته سفر دستمان بگیر زینب اشاره کرد به سر، گفت:یاحسین ای بر خـیام سایـۀ سر دسـتـمان بگیر
از قـامت رشـیـدۀ زنهـای خـیـمـهات جزسایهای نمـانـده اثردستـمان بگیر
رو کرد بعـد بر سر عـباس وگفت آه ماه مـنـیر،قـرص قـمر دستـمان بگیر هـم قـلـب داغ دیـده مـا را نـظـر نـمـا هم بررخ سهساله سپـردستمان بگیر